جمال چهره خورشید کی توان دیدن / گلی زباغ محبت ز غمزه برچیدن /گلاب وعطر وشکرپاش وشهد شیرینی / تمام لفظ کلامت بهانه بودن/تو آن سحاب سفیدی به چشمه باران / به وقت بارش رحمت چوغنچه خندیدن/نمای باغ بهشتی ، جبین زیبایت/ کنارحور وملائک ، بوقت رقصیدن/فلق برای دمیدن به روی تو محتاج /مثال بلبل و شمعی بدور چرخیدن/به کوه ملت ایران تو قله نوری / برای نشر ولایت چو اسوه گردیدن/برای اوج و پریدن ترا پر وبال است /سحر نماز شبت را ز حال گرییدن/دلت زاین همه محنت سترگ ودریایی / فراغ و درد و فغان را ز عشق پرسیدن/امیر قافله ای تو به شادی و غمها / به یاس و لاله خونین چو مشک بوئیدن/به صحنه های رشادت همیشه ای حاضر / تو بعد پیر جماران رهش چو پیمودن/زمام کشور ایران به دست پاکت هست / مثال ابربهاری به خلق باریدن/امیدصالح شاعر عنایتت مولا / که روی پاک شما را ز عشق بوسیدن
صیح وسحربراهل دل دارد صفای دیگری/بنگر کریمی خدا دارد عطای دیگری/برکت ز رحمان می رسد از فیض بی حد خدا/وقت طلوع صبحگاه دارد هوای دیگری/باشد سحر وقت دعا برگردگار عالمی/شورمناجات خدا دارد نوای دیگری/رزق خدا بر مردمان در صبح قسمت می شود/فیض خدای سرمدی دارد شفای دیگری/این دردهای مسلمین در صبح درمان می شود/بنگر طبیب عاشقان دارد دوای دیگری/هرکس بخوابد از سحر تا صبح لعنت می شود/بین الطلوعین را خدا دارد صدای دیگری/این خواب لعنت بوده است نزد خدای لامکان/زیرا که رنگ دین او. گیرد حنای دیگری/مست لقای حق شود عارف دراین وقت عزیز/این جام می درصبحگاه باشد غذای دیگری/بین الطلوعین ساعتی از اهل جنت بوده است/برصاحب هستس نگر باشد لقای دیگری/نازم به این وقت شریف از روز وشبهای خدا/دل گیرد از عشق خدا هردم ولای دیگری/برکت کند کار کسی کزصبح آغازش کند/دارد خدا در صبحگاه برما رضای دیگری/هرروزوشب بهر خدا مومن عبادت می کند/صبح وسحر بر دین ما باشد لوای دیگری/از گوهر ایمان حق مومن بهشتی می شود/اخلاص گیرد در سحر عارف ردای دیگری/گلواژه مهر وصفا گیرد سحر رنگ خدا/مومن به قربانی رود دارد فدای دیگری/محتاج فیض ایزدی هرکس دراین عالم بود/صالح شود در صبحگاه براو گدای دیگری